به گزارش 2فوریت:در بحبوحه تحولات نفسگیر جهانی همچون مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا، چانهزنیهای پشتپرده واشنگتن و مسکو درباره آینده اوکراین و از همه مهمتر تداوم نسلکشی در غزه، خبری منتشر شد که گرچه در هیاهوی تحولات منطقهای چندان برجسته نشد، اما از منظر راهبردی بسیار معنادار است: برگزاری نشستی فنی میان مقامات ترکیه و رژیم صهیونیستی برای جلوگیری از تنش و درگیری در خاک سوریه، آنهم به میزبانی جمهوری آذربایجان. در حالی که این نشست در ظاهر هدفی سازنده دارد، محتوای آن گویای واقعیت تلخ دیگری است؛ تداوم اشغالگری در پوشش همکاری و هماهنگی.
وزارت دفاع ترکیه در بیانیهای از ضرورت پایان حملات تحریکآمیز اسرائیل علیه سوریه سخن گفت و همزمان، وزارت خارجه این کشور نیز بر مکانیسم فنی برای جلوگیری از سوءتفاهم با اسرائیل تأکید کرد. در ظاهر این مواضع، تلاشی برای کاهش تنش است، اما در باطن آن، پذیرش یک اصل نگرانکننده نهفته است: مشروعیتیابی حضور غیرقانونی دو بازیگر اشغالگر در خاک یک کشور مستقل.
اشغال در لباس هماهنگی
بر اساس اصول حقوق بینالملل، تمامیت ارضی کشورها باید محترم شمرده شود. با این حال، دو طرف حاضر در نشست باکو یعنی ترکیه و رژیم صهیونیستی، خود عاملان اصلی نقض این اصل در سوریهاند. ترکیه طی یک دهه اخیر، با توجیهات امنیتی و در حمایت از گروههای مسلح مخالف دمشق، بخشهایی از شمال سوریه را تحت اشغال قرار داده و برخلاف خواست دولت مرکزی، همچنان به حضور نظامی خود ادامه میدهد. از سوی دیگر، رژیم صهیونیستی با نقض آشکار توافق ۱۹۷۴، نهتنها مواضع نظامی سوریه را هدف قرار میدهد، بلکه به اشغال ریف دمشق نیز روی آورده و منابع این مناطق را غارت میکند.
در چنین شرایطی، اعلام برگزاری نشست برای "پیشگیری از درگیری" صرفاً تلاشی برای هماهنگی بیشتر در مسیر اشغالگری است، نه اقدامی برای خروج از بحران. ترکیه اگر واقعاً نگران تمامیت ارضی سوریه بود، نخست باید تکلیف حضور نظامی خود را روشن میکرد. در عمل اما، آنکارا نهتنها از مناطق اشغالی عقبنشینی نمیکند، بلکه از تشکیل دولت مرکزی در شمال سوریه نیز حمایت نمیکند و صرفاً با گروههایی همکاری دارد که سابقه عضویت در تحریرالشام یا گروههای مشابه را دارند.
الگوی روسیه یا مشروعیتبخشی به اشغال؟
ادعای مقامات صهیونیستی مبنی بر الگوگیری از مدل همکاری با روسیه، تلاشی آشکار برای مقایسهای نادرست است. روسیه بر اساس دعوت رسمی دولت سوریه در این کشور حضور دارد و بارها نیز نسبت به اقدامات غیرقانونی تلآویو هشدار داده است. حال آنکه اسرائیل نهتنها هیچ دعوتی از دولت سوریه نداشته، بلکه صراحتاً قوانین بینالمللی را نقض کرده و توافقات گذشته را نیز زیر پا گذاشته است. بنابراین، هرگونه مقایسه میان همکاری روسیه و رژیم صهیونیستی صرفاً فریبی برای توجیه ادامه اشغالگری است.
جالب آنکه در این میان، جمهوری آذربایجان میزبان نشست شده، کشوری که تاکنون هیچ موضع روشنی در حمایت از تمامیت ارضی سوریه اتخاذ نکرده و اکنون نیز بدون هیچ سابقه دیپلماتیکی در موضوع سوریه، میزبان چنین گفتوگوهایی شده است. این امر گویای استفاده ابزاری از باکو برای مدیریت یک پروژه ژئوپولیتیکی بزرگتر در قفقاز و غرب آسیاست؛ پروژهای که در قالب گفتوگو درباره سوریه، عملاً با اهداف متفاوتی دنبال میشود
تثبیت اشغال یا کاهش تنش؟
با توجه به سابقه رفتاری بازیگران حاضر در این نشست، هیچ نشانهای از تغییر راهبردی در قبال بحران سوریه دیده نمیشود. نه ترکیه آمادگی برای ترک مناطق اشغالی را دارد و نه رژیم صهیونیستی در پی توقف تجاوزات خود است. از این منظر، میتوان نشست باکو را نه یک گام به سوی حل بحران، بلکه نوعی «تقسیم وظایف» و «تثبیت خطوط اشغال» در خاک سوریه دانست. به تعبیر دیگر، این نشست بیش از آنکه در پی کاهش تنش باشد، کوششی است برای جلوگیری از برخورد میان دو اشغالگر در مسیر منافع جداگانه اما هماهنگ.
در چنین شرایطی، تنها گزینهای که میتواند به ثبات واقعی در سوریه بینجامد، خروج کامل همه نیروهای خارجی غیرقانونی از خاک این کشور و احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی آن است. تا زمانی که چنین روندی آغاز نشود، هرگونه مذاکره یا هماهنگی میان بازیگران خارجی، صرفاً بازتولید بحران و تداوم بیثباتی خواهد بود؛ بحرانی که نهتنها سوریه، بلکه کل منطقه را در معرض تنشهای بیشتر قرار میدهد.