شنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۹:۰۰
کد مطلب : 885

جنگ در اوکراین چگونه پایان خواهد یافت؟

برخی ناظران معتقدند که ادامه شکست در میدان نبرد ممکن است به سقوط پوتین منجر شود. به هر حال شکست روسیه در جنگ کریمه در قرن نوزدهم و شکست به ژاپن و افغانستان در قرن بیستم همگی موجب بروز تغییرات عمیق داخلی در روسیه شدند. جنگ جهانی اول طولانی و پرهزینه به آغاز انقلاب بلشویکی در سال ۱۹۱۷ میلادی دامن زد.
جنگ در اوکراین چگونه پایان خواهد یافت؟
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ۲ فوریت، به نقل از الجزیره، علیرغم دستاورد‌های اوکراین در برابر روسیه کارشناسان معتقدند درگیری منجمد یا آتش‌بس دردناک محتمل است. در اینجا به دلایل آن خواهیم پرداخت.
جنگ در اوکراین حس قوی دژاووی تاریخی را القا می‌کند. اگرچه در قرن بیست و یکم از طریق عکس‌های نزدیک و شخصی با استفاده از دوربین گوشی‌های تلفن همراه و فیلم‌های پهپاد با کیفیت بالا تصاویری از دوئل‌های توپخانه و جنگ سنگر گرفته می‌شوند با این وجود، به طور مشخص حس قرن گذشته را در خود دارد.
مانند تهاجم استالین به فنلاند در جنگ زمستانی ۱۹۳۹ میلادی ارتش روسیه توسط دشمن بسیار کوچک‌تر در باتلاق افتاده و خون آلود شده است.
"عملیات نظامی ویژه" مسکو که قرار بود چند روز به طول بیانجامد پس از یک سال به جنگی فرسایشی تبدیل شده است. روسیه در حال اعزام انبوهی از سربازان و مزدوران در نبرد‌های نزدیک در اطراف شهر‌هایی مانند باخموت است.
در همین حال، قدرت‌های غربی متعهد شده‌اند تانک‌های جنگی‌شان را به اوکراین تحویل دهند و گمانه زنی‌های زیادی درباره حمله تازه بهاری روسیه مطرح شده است. "مارگارت مک میلان" مورخ جنگ و استاد بازنشسته در دانشگاه آکسفورد می‌گوید: "جنگ اوکراین نوعی از منازعه است که فکر نمی‌کردیم دوباره شاهد آن باشیم".
اکنون که بمباران اوکراین وارد یکسالگی خود می‌شود درگیری‌های گذشته به ویژه درگیری‌های دوران معاصر در مورد چگونگی پایان جنگ به ما چه می‌گویند؟
پاسخ کوتاه: کارشناسان می‌گویند علی‌رغم آن که هر منازعه‌ای منحصر بفرد است و و تمایل به سرپیچی از تاریخ دارد شکست واضح هر یک از طرفین در این جنگ بعید به نظر می‌رسد. سناریوی محتمل‌تر طولانی شدن جنگ است که هر دو طرف را خسته می‌کند، اما تمایلی به پذیرش شکست نخواهند داشت امری که منجر به درگیری منجمد یا آتش بس ناآرام می‌شود. احتمال پایان سریع خصومت‌ها دور از دسترس است.

روسیه ایران یا صربستان نیست

جنگ در اوکراین از لحظه‌ای که ستون‌های زرهی روسیه در فوریه ۲۰۲۲ میلادی از مرز عبور کردند ابعاد بین‌المللی به خود گرفت. درگیری‌ای که در آن یک قدرت هسته‌ای بزرگ و صادرکننده انرژی حاکمیت کشوری را که سنگ اصلی امنیت غذایی جهانی است نقض کرده هرگز به آن دو کشور محدود نشده است. ایالات متحده و متحدان‌اش به سرعت کمک‌هایی را ارائه کردند که برای توانایی اوکراین در دفاع از خود حیاتی بود.
جنگ‌های پیشین مانند جنگ هشت ساله ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰ میلادی نیز به چنین کمک‌های خارجی‌ای بستگی داشتند. "جرمی موریس" استاد مطالعات جهانی در دانشگاه آرهوس دانمارک می‌گوید: "در دوره‌های مختلف در این مناقشه موقعیت روسیه شبیه موقعیت ایران در طول جریان با عراق بوده و وضعیت اوکراین در آن جنگ حتی به طور ناقص بازتاب دهنده موقعیتی مشابه عراق آن زمان بوده است".
هم‌چنین، آن منازعه بین همسایگان اساسا بر سر قلمرو و منابع صورت گرفت. تسلیحاتی غربی به عراق کمک کردند تا به موفقیت‌های اولیه در میدان نبرد علیه ایران بسیار بزرگ‌تر دست یابد که مجبور بود به تاکتیک‌های پرهزینه تری مانند حملات با امواج انسانی متوسل شود جایی که ستون‌های توپخانه به سوی مواضع عراق حمله می‌کردند و به امید شکست دادن دشمن خطر تحمل تلفات سنگین را می‌پذیرفتند.
"موریس" با اشاره به حمایت ایالات متحده از عراق برای پیشبرد منافع خود در خاورمیانه به "الجزیره" می‌گوید: "جنگ نیابتی پوششی برای این موضوع بود".
البته یک تفاوت اساسی موجود آن است که عراق برخلاف اوکراین آغازگر جنگ علیه ایران بود. با این وجود، امروز تسلیحات غربی علی‌رغم عرضه تدریجی و محتاطانه آن در جنگ اوکراین به طور مشابه کلید توقف پیشروی روسیه بوده است. در عرضه نظری این امر به غرب برای اعمال نفوذ در تعیین جهت جنگ کمک می‌کند. همان گونه که اوکراین به دنبال آن بوده غرب می‌تواند تسلیحات پیچیده‌تر را سریع‌تر عرضه کند به این امید که روسیه را متقاعد کند که نمی‌تواند برنده شود.
"مک میلان" می‌گوید در واقع، گاهی اوقات مهم‌ترین عامل در پایان دادن به درگیری آشکار و جلب نظر طرف‌های متخاصم فشار بیرونی است.
او با اشاره به بمباران صربستان توسط ناتو در سال ۱۹۹۹ میلادی به "الجزیره" می‌گوید: "جنگ صربستان علیه کوزوو به این دلیل پایان یافت که قدرت‌های خارجی درگیر شدند. اعمال فشار خارجی کمک کرد تا چارچوبی برای صلح ایجاد شود".
با این وجود، وضعیت در اوکراین متفاوت است. روسیه برخلاف ایران و صربستان یک قدرت هسته‌ای است. آن کشور دارای یک ماشین جنگی داخلی و ذخایر عظیم نیروی انسانی و منابع است.
موریس معتقد است که شانس خوبی وجود دارد که روسیه بتواند درگیری را برای سال‌های آینده حفظ کند.
جنگ و تحریم‌های غرب به جامعه و اقتصاد روسیه آسیب رسانده، اما روسیه بدترین اثرات ان را کمرنگ ساخته و بعید به نظر می‌رسد به قدری ضعیف باقی بماند که نتواند جنگ را ادامه دهد. کاهش رشد اقتصادی روسیه در سال گذشته تنها کمی بیش از ۲ درصد بود که میزان بسیار کم‌تر از حد انتظار ناظران خارجی بود.
موریس می‌گوید: "روسیه پیش‌تر به دلیل مداخله در دونباس در شرق اوکراین در سال ۲۰۱۴ میلادی منزوی شده بود بنابراین برای منزوی شدن آمادگی داشت. استاندارد زندگی روس‌ها ممکن است به شدت کاهش یابد، اما آنان هرگز در موقعیتی مانند کره شمالی قرار نخواهند گرفت. حتی کره شمالی بیش از ۵۰ سال است شرایطی را که در آن زندگی می‌کند تحمل کرده است".
بر خلاف مورد صربستان کارشناسان سناریویی را پیش بینی نمی‌کنند که در آن ائتلاف غربی تحت رهبری آمریکا فعالانه به روسیه حمله کند.
"دن رایتر" استاد علوم سیاسی در دانشگاه اموری و نویسنده کتاب "چگونه جنگ‌ها پایان می‌یابند" می‌نویسد: "صربستان در مقایسه با ناتو ضعیف بود. هیچ راهی وجود ندارد که ناتو در اقدامی غیر قانونی علیه روسیه شرکت کند".

اوکراینی‌ها تصمیم خواهند گرفت

به همین ترتیب وابستگی اوکراین به تسلیحات غربی به قدرت‌های غربی اجازه خواهد داد تا در مورد نحوه طراحی استراتژی کی‌یف نظر بدهند در عرصه نظری آنان می‌توانند اوکراین را تهدید کنند که اگر از جنگ خسته شدند و یا اگر اوکراین با پیشرفت‌های نظامی خود از آستانه تعیین شده غرب عبور کند و باعث تشدید تنش غیر قابل قبول برای غربی‌ها شود حمایتشان را کاهش خواهند داد.
"برانیسلاو اسلانچف" استاد سیاست در دانشگاه کالیفرنیا و کارشناس جنگ می‌گوید: "با این وجود، این ایده که می‌توان اوکراین را برای دستیابی به نوعی صلح تحت فشار قرار داد نادرست است".
او می‌گوید غرب نمی‌تواند اوکراینی‌ها را از تلاش برای بازپس گیری تمام سرزمین‌های های اشغال شده شان توسط روسیه بازدارد. او می‌گوید علی‌رغم آن که غرب می‌تواند به کی‌یف هشدار دهد که اگر از خواسته‌های امریکایی‌ها و اروپایی سرپیچی کند عرضه تسلیحات یا حمایت مالی را متوقف خواهند کرد این نوع تهدید قابل اعتماد نیست.
او می‌گوید: "اوکراینی‌ها می‌دانند که به نفع غرب است که اجازه ندهند کی یف سقوط کند". اسلانچف می‌گوید غرب می‌داند که هرگونه شکاف در اتحاد اش در برابر تجاوز روسیه تنها باعث جسارت کرملین می‌شود.
او می‌افزاید: "در اصل زمانی که غرب تصمیم گرفت که اوکراین مهم است باید تا انتها از آن کشور حمایت کند و این بدان معناست که این اوکراینی‌ها هستند که تصمیم می‌گیرند چه زمانی متوقف شوند. در حال حاضر، شواهد کمی مبنی بر تمایل هر یک از طرفین به انجام مذاکره وجود دارد. برای توقف جنگ، هر دو طرف باید بخواهند این کار را انجام دهند. هر دو طرف باید انتظار داشته باشند که از صلح بیش‌تر از ادامه جنگ سود خواهند برد".
به نظر می‌رسد پوتین برای یک مبارزه طولانی مدت آمده است و باور دارد روسیه پیروز خواهد شد. چین متحد روسیه نیز نتوانسته و یا نمی‌خواهد روسیه را وادار به نشستن پای میز مذاکره کند.
رایتر از دانشگاه اموری دو دلیل اصلی را برای عدم تمایل اوکراین به هرگونه مذاکره که به معنای پذیرش از دست دادن قلمرو است ذکر می‌کند.
او می‌گوید: "جنگ به قدری آشکارا وحشیانه بوده که آنان از تحویل مناطق مختلف به روسیه می‌ترسند. اوکراینی‌ها نیز به مسکو اعتماد ندارند. در این میان می‌توان به تفاهم نامه بوداپست امضا شده در سال ۱۹۹۴ میلادی اشاره کرد. حتی اگر اوکراینی‌ها مایل بودند برای مثال از دونباس دست بکشند اکنون نمی‌توانند مطمئن باشند این پایان کار خواهد بود و روسیه تقاضا‌های بیش تری را مطرح نخواهد کرد".

چرا پوتین عقب‌نشینی نمی‌کند

از بسیاری جهات همان مردی که درگیری را آغاز کرد می‌تواند به آن پایان دهد البته اگر مایل باشد. کارشناسان، اما می‌گویند او انگیزه‌ای برای این کار ندارد.
"مک میلان" می‌گوید: "این جنگ پوتین است او حیثیت خود را روی آن گذاشته و هر چه تلفات بیش‌تر شود عقب نشینی برای او دشوارتر خواهد شد".
ریاست جمهوری پوتین با جنگ دوم چچن در سال ۱۹۹۹ میلادی آغاز شد زمانی که شورشیان جدایی طلب به دنبال استقلال از روسیه بودند. به گفته تحلیلگران جنگی که در جریان آن پایتخت چچن با خاک یکسان شد و مقاومت چچنی‌ها تا حد زیادی در هم شکسته شد اثراتی ماندگار در رویکرد پوتین نسبت به مناطقی برجای گذاشت که به دنبال جدا شدن از نفوذ روسیه بودند.
کارشناسان دیدگاه بزرگ پوتین را که در رساله‌های تاریخی طولانی او بیان شده و به طرز وحشیانه‌ای در مکان‌هایی مانند چچن اجرا شده را به عنوان چیزی می‌دانند که باعث سوق یافتن او به سوی حمله علیه اکراین شد. با این وجود، آنان استدلال می‌کنند که ریشه‌های جهان بینی پوتین در رویداد‌های قبلی نهفته است: پایان جنگ سرد.
"مک میلان" می‌گوید: "در طول تاریخ نیز جنگ جهانی اول بستری را فراهم کرد که بروز جنگ جهانی دوم را ممکن ساخت. خطر در پیمان صلح تحقیرآمیز تحمیل شده بر آلمان شکست خورده بود".
کارشناسان پیوند مشابهی بین پایان جنگ سرد و جنگ جاری در اوکراین می‌بینند.
"مک میلان" می‌گوید: "پوتین و نخبگان روسیه احساس تحقیر عمیقی از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در خود داشتند. سال‌های پس از آن برای بسیاری از روس‌ها وحشتناک بود. آن کشور ضعیف به نظر می‌رسد و اقتصاد روسیه در هرج و مرج بود. روسیه از این که غرب به اندازه کافی کاری برای بهبود وضعیت اقتصادی آن کشور انجام نداد و طرح مارشال را ارائه نکرد ناراضی بود".
"ماریا پوپووا" دانشیار سیاست تطبیقی در دانشگاه مک گیل معتقد است پوتین خواستار احیای اعتبار امپراتوری روسیه است. از دید او پوتین می‌خواهد به زعم خود اشتباهات تاریخی را اصلاح کند.
او به "الجزیره" می‌گوید: "نخبگان حاکم روسیه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را صرفا به عنوان یک پیکربندی مجدد قلمداد می‌کردند که در آن کشور‌های شوروی سابق به نحوی به کنار هم بودن ادامه می‌دهند در حالی که اوکراین آن رخداد به مثابه فرصتی برای مستقل شدن کامل می‌دید".
"پوپووا" می‌گوید: "برای اوکراین این یک "طلاق متمدنانه" و برای روسیه "بازنویسی عهد" بود. این تفاوت در نحوه تصور دو کشور از پایان جنگ سرد توسط دو کشور اکنون با خون و گلوله آشکار شده است".

جنگ ابدی؟

برای هر دو طرف مسئله‌ای وجودی در این درگیری در خطر است که آن را غیرقابل حل‌تر می‌سازد.
برخی ناظران معتقدند که ادامه شکست در میدان نبرد ممکن است به سقوط پوتین منجر شود. به هر حال شکست روسیه در جنگ کریمه در قرن نوزدهم و شکست به ژاپن و افغانستان در قرن بیستم همگی موجب بروز تغییرات عمیق داخلی در روسیه شدند. جنگ جهانی اول طولانی و پرهزینه به آغاز انقلاب بلشویکی در سال ۱۹۱۷ میلادی دامن زد.
با این وجود، از دید تحلیلگرانی مانند موریس چشم اندازی برکناری پوتین از قدرت بسیار بعید به نظر می‌رسد و این احتمال که هر کسی که جایگزین او شود نیز کم‌تر جنگ طلب باشد دور از ذهن است. موریس می‌گوید: "در واقع، تا زمانی که پوتین سالم و زنده است هیچ منبعی برای قدرت جایگزین وجود ندارد".
این وضعیت پیامد‌های مستقیمی برای آینده جنگ در اوکراین دارد. "اسلانچف" می‌گوید: "فکر نمی‌کنم این موضوع تا زمانی که پوتین در قدرت است پایان یابد. حتی اگر اوکراینی‌ها نیرو‌های روس را از مرز‌های شان وادار به عقب نشینی کنند اگر پوتین کماکان در قدرت باشد فکر نمی‌کنم مذاکره را بپذیرد".
درگیری‌های طولانی مدت و آرام به روسیه کمک کرده تا مناطق جدایی‌ناپذیر و طرفدار کرملین در اوکراین (دونباس)، گرجستان (اوستیای جنوبی و آبخازیا)، مولداوی (ترانس نیستریا) و جمهوری آذربایجان (آرتساخ) ایجاد کند.
جنگ فعلی متفاوت است و غرب از اوکراین برای بازپس گیری بخش‌های بزرگی از سرزمین‌های اشغال شده توسط روسیه در هفته‌های آغازین تهاجم کمک می‌کند. با این وجود، اگر حق با "اسلانچف" باشد دو طرف با یک جنگ همیشگی روبرو خواهند شد.
این امر می‌تواند در نهایت چیزی شبیه شبه جزیره کره به نظر برسد با یک منطقه غیر نظامی بین سرزمین‌های تحت کنترل اوکراین و روسیه یا یک درگیری دائمی داغ که فراز و نشیب دارد و در نهایت منجر به یک آتش بس ناآرام می‌شود. در هر صورت، یک چیز مسلم است: درد بسیار بیش‌تر برای اوکراین، روسیه و سایر نقاط جهان.
انتهای پیام/.
https://2foriat.ir/vdcebn8vijh8v.9bj.html
نام شما
آدرس ايميل شما