ما سوختیم ولی باید منبع امید برای نسل‌های جدید باشیم/دادخواهی می‌تواند التیامی بر سوگ ما باشد/برای کیان پیرفلک آتش گرفتیم/تنها من مادر خدانور را می‌فهمم وقتی می‌گفت پسرم بهترین پسر دنیا بود/متهم ردیف دهم مسوولیت این فاجعه را متوجه فرماندهان عالیرتبه می‌کند.
روایت خانواده دو جانباخته هواپیمای اوکراینی از جزییات پرونده و لحظه شلیک
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ۲ فوریت، مردی که می‌گوید کتاب تازه منتشر شده سامانه تور ام‌یک را بلافاصله پس از انتشار خط به خط خوانده و زنی که زندگی را یک اجبار و مرگ را لحظه وصال و سعادت می‌داند؛ سخن از مردی نظامی یا زنی افسرده از نرسیدن به خواسته‌های زندگی‌اش نیست، قصه دو پزشک و مدرس دانشگاه است که در بامداد یک شب سرد زمستانی کاخ زندگی‌شان فرو ریخت و دو فرزندشان را از دست دادند.
اعتماد نوشت: «محسن اسدی‌لاری» و «زهرا مجد» والدین زینب و محمدحسین اسدی‌لاری، اوایل بهمن امسال و در شبی حتی سردتر از ۱۸ دی ۹۸، در خانه‌ای که جای‌جای آن شمع و تصاویر دو فرزند‌شان بود، از روزگار رفته خود در این حدود هزار شبانه‌روز گفتند؛ گفت‌وگویی که بخش نخست آن به نحوه برخورد این پدر و مادر با سوگ رفتن فرزندانش اختصاص داشت و در بخش دوم از روند پرونده و دادخواهی گفتند. آن‌ها در این گفتگو اطلاعات دسته‌اولی از روند پرونده و بر اساس این روند از شب سرنگونی هواپیما و جزییات پس از آن می‌گویند که انتشار برخی موارد را البته فعلا صلاح نمی‌دانند.
بخشی از روایت خانواده دو نفر از ۱۷۶ سرنشین هواپیمای اوکراینی را در ادامه بخوانید.
آقای دکتر اسدی‌لاری و خانم دکتر مجد، خوب است در همین ابتدای گفتگو تاکید شود که باتوجه به شدت تلخی و سختی تحمل این غم، تلاش این است که تا حد توان وارد جزییات لحظات سرنگونی و موارد اینچنینی نشویم، اما مطرح کردن برخی پرسش‌ها ناگزیر است و خواهشمند است که پاسخ به هر پرسشی را صلاح ندیدید، حتما پاسخ ندهید. برنامه برای این گفتگو پرداختن به دو موضوع است؛ یکی روند طی شده از سوی شما در تحمل این سوگ و به عنوان یکی از خانواده‌های داغدار هواپیمای اوکراینی و دیگری هم روند و نتایج پیگیری پرونده. نزدیک به هزار روز از سرنگونی هواپیمای پی‌اس۷۵۲ گذشته است؛ این حدود هزار روز برای شما چگونه گذشته و چه مراحلی را طی کرده‌اید؟
مجد: البته بیشتر از هزار روز شده است؛ ظاهرا با مقیاس و اندازه‌گیری معمول هزار روز است، اما آنچه بر ما گذشته را نمی‌توان با شب و روز عادی مقایسه و سنجش کرد. حرفی را که همیشه من و همسرم می‌گوییم، این است که ما روز ۱۸ دی‌ماه مردیم، بدون تعارف و من از روز ۱۹ دی را به عنوان یک زمان اجباری که دارم و در تمام لحظات آن بهترین آرزویم وصال بچه‌ها بوده، گذراندم. برای هر فردی شاید مرگ به نحوی دردناک‌ترین چیز باشد، اما برای ما بعد از ۱۸ دی ماه لذت‌بخش‌ترین موضوع است؛ به این معنی که آرزوی وصال فرزندان‌مان را داریم. روند طی شدن به این صورت است که در لحظات ابتدایی حتی ذره‌ای متصور نبودم که بتوان یک هفته بعد از آن زنده بمانم و حتی زمانی که بحث مراسم هفته و ... که بود، من فکرم این بود که قرار نیست من باشم پس هر جور خودتان صلاح می‌دانید.
اما مدتی که گذشت، دیدم واقعیت از آنچه تصور می‌کردم بسیار سخت‌تر است؛ به این صورت که مجبورم بمانم و مجبورم تحمل کنم و علاوه بر سوگ عظیمی که دارم باید سوگ‌های دیگری را هم تحمل کنم. تحمل سوگ اول را نداشتم ولی در عرض این سه سال فهمیدم مثل اینکه خدا انتظار دیگری از ما دارد و باید سوگ‌های بعدی را هم تحمل کنم. ما سوگ تجمیعی داریم که مجموعه‌ای از سوگ هاست که شاید فقط یکی از آن‌ها خیلی‌ها را از پای درآورد، اما مجبور شدیم که با آن‌ها کنار بیاییم؛ سوگ از دست دادن ناگهانی عزیزترین‌هایت بدون اینکه انتظارش را داشته باشید (نه بیماری وجود داشت و پروازی بود که همیشه و مرتب از سوی بچه‌ها انجام می‌شد) در فاصله سه، چهار ساعت قبل از پرواز با امید‌های زیبا از هم خداحافظی کردیم که دو ماه دیگر برویم و ازدواج محمدحسین را آنجا داشته باشیم، با این امید که محمدحسین ترمی را شروع می‌کند که علاوه بر پزشکی دکترای تخصصی PhD)) را هم شروع می‌کند، با این امید که همسر آینده‌اش انتظارش را می‌کشد و حتی خودش هم این امید را داشت و یکی از چمدان‌هایش فقط سوغاتی برای خانواده‌شان بود، یعنی در لحظاتی که خودمان را خوشبخت‌ترین آدم‌ها فرض می‌کردیم تمام این کاخ زیبا در یک لحظه فرو ریخت که بسیار بسیار سخت است و حتی از نظر پزشکی تحمل این شرایط دشوار یا نشدنی است، اما شاید کمک خداوند و خواست بچه‌ها بود که ما توانستیم این مراحل را طی کنیم.
به هر صورت این سوگ تجمیعی به این صورت بود که نه تنها یک عزیز که دو عزیز را از دست دادیم و پس از سه روز که متوجه شدیم این فاجعه یا جنایت به چه صورتی رخ داده و با شلیک موشک و خودی بوده این سوگ شدیدتر شد و وقایع بعدش که از یک طرف می‌خواستند ما تکریم شویم و از طرفی دیگر این حادثه باید مخفی نگه داشته می‌شد و جمع اضدادی وجود داشت. من آن روز‌ها نمی‌دانستم که در شهر چه می‌گذرد، اما همان زمان برای من خبر می‌آوردند که اعتراضاتی از سوی دانشجویان شکل گرفته و سرکوب شده است که این هم یک نگرانی و سوگ دیگری بود.
در بخش دوم به روند پرونده و مسیر دادخواهی می‌پردازیم، اما مرتبط با همین بخش اول؛ آیا این روند دادخواهی توانسته بخشی از سوگ شما را تسکین دهد و کمکی به احوال روانی شما داشته باشد؟
مجد: ببینید همیشه در این مدت لذت‌بخش‌ترین اتفاق وصال فرزندانم است، اما به هر صورت مجبوریم برای ادامه امیدی داشته باشیم حتی اگر یک روزنه باشد. این دادخواهی برای ما تنها امیدی است که وجود دارد. ما آن را در حد یک روزنه می‌دانیم، اما تلاش‌مان این است که این روزنه را یک مقدار بزرگ‌تر کنیم. من فکر می‌کنم، فکر که نه، قطعا همین‌طور است که این دادخواهی می‌تواند التیامی بر سوگ ما باشد گرچه سوگ ما اینقدر عمیق است که التیامی ندارد، اما چاره‌ای هم نداریم. یک کار دیگر که ما آغاز کردیم و خیلی توانست آلام ما را تسکین دهد، این عبارت از یک بزرگی در گذشته است و آن «غم بزرگ را به کار بزرگ تبدیل‌کردن است».
این شاید یک جمله باشد، اما مفهوم بزرگی در آن نهفته است؛ شما احساس می‌کنید هر قدر که غم شما عمقی‌تر است باید کار بزرگ‌تری انجام دهی. من هر قدر که می‌بینم چه کار‌هایی محمدحسین یا زینبم می‌توانستند انجام دهند یا به چه درجاتی برسند، دردم بیشتر و عمیق‌تر می‌شود، می‌گویم باید کار بزرگ‌تری انجام دهم؛ آن عمری که از آن‌ها گرفته شد، ما که مجبوریم زنده بمانیم و ادامه دهیم، دست‌کم باید بازتاب و آینه‌ای از آن‌ها باشیم. آن عشقی که به بچه‌ها داشتیم باعث شده که قلب تکه‌تکه و پراکنده‌مان را پخش کنیم در میان نسل جدید که می‌توانند جوانه‌هایی برای ساختن آینده شوند؛ هر چند که باید صادقانه بگویم من نمی‌توانم کسی را جای محمدحسینم حس کنم ولی همین که ببینم بچه‌هایی هستند که اسم محمدحسینم را می‌آورند و استعداد‌هایی هست که پرورش می‌یابند برای من آرام‌بخشه.
آقای دکتر اسدی‌لاری این سه سال برای شما چگونه طی شده است؟ (می‌دانیم که پرداختن به همین روند هم ممکن است سخت باشد و به همین دلیل هر جا که صلاح دیدید از پرسش رد شوید.)
اسدی‌لاری: من فکر می‌کنم در یک پاسخ کوتاه هر روز سخت‌تر از دیروز. هر ساعت به یاد بچه‌ها بودن خیلی سخت است و همین امروز بود که به خانم دکتر می‌گفتم خیلی دلم هوای بچه‌ها را کرده، خیلی زیاد. با اینکه ما از هم دور بودیم و بچه‌ها داشتند کار خود را انجام می‌دادند و شاید بحث دور بودن و اینکه همه مشغول کار خود بودند و خیلی وابستگی ظاهری به هم نداشتیم (وابستگی عاطفی البته خیلی زیاد داشتیم) ولی همین که خب محمد واقعا مشاور من بود، زینب همدم من بود، من خیلی از متن‌های مرتبط با نظام سلامت را از محمد کمک می‌گرفتم و حتی اواخر پیشنهاد موضوعات سلامت جهانی به من می‌داد و زینب هم همین‌طور و الان می‌بینم که جای‌شان چقدر خالی است. یکی از موضوعاتی که خیلی به ما فشار آورد، جوایزی است که بعد از این فاجعه نصیب بچه‌ها شد ولی واقعیت این است که این‌ها هر کدام برای ما انگار یک لهیب آتش که چه عرض کنم یک خرمن آتش به همان قلب پاره‌پاره ما (اصطلاحی که خانم دکتر اشاره کرد)، بود. به صورت خلاصه و ساده هر روز و اگر نگویم هر ساعت، سخت‌تر از دیروز.
در این مدت چه چیزی به شما برای تحمل و طی کردن این مسیر کمک کرد؟
اسدی‌لاری: ما دو رسالت را از اول پی گرفتیم، یکی دادخواهی که صرفا هم بحث انتقام نیست و موضوع جدی‌تر است، همین دیروز یکی از دانشجویان خانم دکتر خواب دیده بود که یک جلسه دفاعی است؛ جلسات دفاع خانم دکتر معمولا شلوغ است و خیلی دانشجویان دکتری شرکت می‌کنند، دفاع خود محمدحسین بود و مادر محمدحسین از او می‌پرسد که محمد چرا اینقدر برای دفاع پایان‌نامه‌ات عجله داری، می‌گوید: «من کار‌های مهم‌تری دارم، دو، سه بار می‌پرسد که این کار‌ها چه هست و محمدحسین می‌گوید: بزرگ‌ترین هدفم اینه که باید از این مردم مظلوم دفاع کنم.»
مجد: بله در پایان دفاع هی من سوال می‌پرسیدم که چرا اینقدر عجله داری و محمد پاسخ می‌داد که کار‌های مهم‌تری دارم. می‌گفت: «در یک جدولی درشت و منظم نوشت که باید از مردم مظلوم دفاع کنم و دفاع از مردم مظلوم هدف بزرگ من است.»
چه تعبیر و برداشتی از این خواب دارید؟
اسدی‌لاری: می‌خواهم بگویم که بحث دادخواهی گستره بزرگ‌تری دارد. من فعلا در همین حد بسنده می‌کنم، اما گستره بزرگ‌تری دارد. نکته دوم در پاسخ به پرسش ما درباره تحمل سوگ، پیگیری اهداف جهانی بچه‌هاست، چون برنامه‌ها و اقدامات‌شان جهانی بود و باید در همان راستا کار‌ها و اهداف‌شان را پیگیری کنیم که بالطبع باید از زادگاه خودشان و محلی که دل‌شان آنجا بود، شکل بگیرد و انجام شود. بحث مدارس که نوسازی و ساخت دو مدرسه را ما به نام بچه‌ها از دو ماه پس از این فاجعه شروع کردیم؛ برنامه‌مان این بود که اولین مدارس در تهران باشد و پنج منطقه را دیدیم و هر کدام را خانم دکتر به دلیلی منطقی نپذیرفت تا اینکه دو مدرسه را در منطقه ۱۷ انتخاب کردیم هر دو ۶۰ ساله بود که مخروبه بودند واقعا که هر دو الان راه افتادند.
مدرسه زینب جان کمی زودتر راه افتاد. مدرسه‌ای هم در محمدشهر کرج را آغاز کردیم و یک مدرسه هم در بلوچستان است که کار‌های لازم را انجام دادیم. خلاصه صحبتم این است که ما بنیاد نیکوکاری با نام عزیزان‌مان ایجاد کردیم که غیر از مدرسه‌سازی چندین جشنواره کارآفرینی و موارد مرتبط دارد که دقیقا در راستای اهداف و برنامه‌های بچه‌ها هستند. چندین بورسیه در داخل انجام شده و چندین بورسیه هم در دانشگاه‌های کانادا و یک مرکزی هم در کانادا به اسم علوم (ساینس) به نام بچه‌ها زدیم که هیات بورد مفصلی از شخصیت‌های مختلف علمی و سلامت جهانی (و روسای دانشگاه) در آن هستند. پس دو هدف را دنبال می‌کنیم، یکی دادخواهی و دیگری هم پیگیری اهداف جهانی و خیرخواهانه بچه‌ها. ما هر وقت به این مدرسه‌ها می‌رویم و بچه‌های دانش‌آموز را می‌بینیم، شور و شوقی پیدا می‌کنیم و یک‌جوری دل‌مان پرواز می‌کند.
خانم دکتر شما چه برداشت و تاویلی از آن خواب برای خودتان دارید؟
مجد: فکر می‌کنم وارد جزییاتش نشوم، بهتر است.
اسدی‌لاری: ما واقعا اعتقاد به تخریب نداریم، اعتقاد به سازندگی داریم و بچه‌ها هم همین بودند و هدف‌شان کمک به صلح جهانی و ارتقا دادن بود. هدف ما ارتقایی است. خیلی شفاف می‌گویم که ما عضو انجمن خانواده‌ها نیستیم و دلایل خودمان را هم داریم، اما هر کدام (از آنها) بخواهد دادخواهی کند من در خدمت و زمین‌خورده آن‌ها هستم و خودشان هم دیدند که من در دادگاه بیشترین داد‌ها را می‌زنم. هر قدر که قبل و بعدش و در حینش یک عالمه قرص می‌خوریم، اما باز مدام فشار و شرایط‌مان بالا و پایین می‌شود. بیشترین اطلاعات را هم البته ما داریم و سینه مالامال از ناگفته‌هاست و هیچ کدام اطلاعات ما را ندارند. نه اینکه بگویم به جایی وصلم یا علم لدنی دارم، بلکه اکتسابی است و به خاطر مطالعه و تسلط به پرونده و ده‌ها سند دیگراست.
بخشی هم احتمالا به ارتباطات شما برمی‌گردد؛ بالاخره شما مدیر ارشدی بودید و...
نه مسوولان هیچ‌گونه اطلاعاتی ندادند و نمی‌پس داده نشده و آن‌هایی که اطلاعات دارند، الحمدلله با ما ارتباطی ندارند، آن‌هایی که این جنایت را شکل دادند. من روی این پرونده کار کردم و شاید بد نباشد، بگویم که کتابی به اسم تور‌ام یک که کتاب خود سامانه است و سال ۲۰۲۱ چاپ شد، من خط به خط آن را خواندم. حقیقتا من جز چند کار کوچک علمی کار دیگری نمی‌توانم انجام دهم و هر شب تا نیمه‌های شب و چندین ماه است که هر شب پیگیر این پرونده و دریافت اطلاعات مرتبط هستم. می‌خواهم بگویم که این سینه مالامال از ناگفته‌هاست ولی ما این پرونده را از راهش پیگیری می‌کنیم. «ادخل البیوت من ابواب‌ها» همین است و (به ادامه دادخواهی) مصر هستیم.
و امیدوار هم هستید همچنان؟
اسدی‌لاری: نه هیچ امیدی هم نداریم ولی راهش همین است. هیچ امیدی به عدالت ندارم ولی راهش همین است. بحثم این است که می‌خواهیم سازنده باشیم و دنبال تخریب نیستیم. می‌خواهم عرض کنم که ما می‌توانیم از همه ناامیدتر باشیم ولی باید منبع امید باشیم حتی برای همین همسن‌وسالان شما. ما سوختیم و از بین رفتیم ولی باید منبع امید برای نسل‌های جدید باشیم. همین امسال ۵ نفر از دانشجو‌های دکتری خانم دکتر پذیرش (دانشگاه‌های خارج) گرفتند و پارسال هم سه، چهارنفرشان رفتند. مگر ما این‌ها را ترغیب می‌کنیم؟ خدا از من نگذرد اگر چنین کاری کنم...
مجد: اتفاقا برعکس. همین پریروز یک از دانشجو‌ها می‌گفت اگر به شما باشد دست‌مان را می‌گیرید و می‌گویید نروید. گفتم از طرفی می‌گویم نروید و از طرفی هم دلم نمی‌خواهد اینجا اگر آینده‌ای ندارید، بسوزید.
ولی فرزندان خود شما کانادا رفته بودند...
مجد: بله ولی رفتند که درس بخوانند و برگردند. با این دید رفتند.
اسدی‌لاری: می‌خواستم بگویم که ما این سازندگی را از کاشتن امید برای بچه‌ها از پایین‌ترین سطح؛ از بچه‌های دبستان تا دانشجوی پسادکتری شروع کردیم.
فکر می‌کنید مهم‌ترین و برجسته‌ترین تغییر در شخص شما در این سه سال چه بوده است؟
اسدی‌لاری: پیش از پاسخ این را بگویم که زمانی که من بچه‌ها را به فرودگاه می‌رساندم، حدود بیست دقیقه به سه بامداد، زینب داشت توییترش را بررسی می‌کرد و گفت حمله کردند و عین‌الاسد را زدند. محمدحسین هم که یک انسان تحلیلگر و سیاسی بود و مقاله (سیاسی) هم چاپ کرده بود، خیلی خوب ترامپ و بایدن را می‌شناخت و بسیار انسان عمیقی بود و با وجودی که عادت به سفر داشت و معمولا هر دو هفته سفر می‌رفت، کمی مضطرب بود و به من گفت می‌خواهم بمانم همین جا، چون می‌دانم جنگ می‌شود و می‌خواهم بمانم و همین جا دفاع کنم، می‌گفت من به شدت نگران خانواده و ایران هستم.
من فکر می‌کنم، فکر می‌کنم و خداکند که این‌طور باشد، در زندگی ظلم نکردم، خدا کند که این‌طور باشد، من فعال دانشجویی بودم و در جنگ هم فقط کار پزشکی انجام می‌دادم و در دانشگاه هم فکر نمی‌کنم ظلمی کرده باشم؛ حالا نمی‌دانم و خدا از سر تقصیراتم بگذرد، ولی مهم‌ترین نکته‌ای که می‌توانم بگویم همین است که محمد گفته یعنی مقابله با ظلم و دفاع از مظلوم. الان شرایط مناسبی برای توضیح نیست و حتما برای روزنامه شما هم مساله ایجاد خواهد شد ولی خلاصه سخنم همین مقابله با ظلم و دفاع از مظلوم است. شاید شرمنده محمدحسین عزیزم هستم، چون سر مساله آبان ۹۸ خیلی سوخت، خیلی هم به من هم نهیب می‌زد منتها من اطلاعی نداشتم. واقعا آن‌ها مظلوم بودند، واقعا آبان ۹۸ مظلوم بودند.
در ادامه بخش نخست گفتگو آقای اسدی‌لاری و خانم مجد به پرسش‌هایی درباره زندگی خود در این سه سال، بزرگ‌ترین تغییرات ایجاد شده در زندگی آن‌ها و همچنین مهم‌ترین شادی و خشنودی این دوران حدود هزار روزه پاسخ می‌دهند.
به بخش دوم گفتگو یا روند پرونده برگردیم؛ بالاخره از یک‌سال پیش تاکنون جزییات و اطلاعاتی از روند دادگاه و پرونده منتشر شده است. در یک‌سال گذشته و تاکنون به چه مرحله و نتایجی رسیدید؟
اسدی‌لاری: واقعیت این است به نظر من سه مشکل اساسی وجود دارد: یکی اینکه کیفرخواستی که صادر شده کاملا غلط است و متاسفانه این عبارت را باید عرض کنم که ظالمانه است و بازپرس و هیاتی که روی این مساله کار کردند و بحث کارشناسی همه‌اش زیرسوال است (خیلی سربسته عرض کردم.) نکته دوم اینکه محدود است به تعدادی نظامی‌هایی که از جهت ما دون‌پایه هستند، البته بالاترین‌شان سرتیپ... که ظاهرا یک درجه هم از او گرفتند و نفر دوم هوافضا بودند. به نظر ما این‌ها دون‌پایه هستند و ما حتما امرای اصلی را می‌خواهیم.
گویا شما از چندین فرمانده و فرد مهم که اسامی‌شان هم منتشر شده، شکایت کردید.
اسدی‌لاری: بله به هر حال چندین فرمانده هستند؛ هدف ما آمران است. نکته دیگر اینکه این کیفرخواست فقط افراد نظامی را دربرمی‌گیرد در حالی که مسوولان و افراد غیرنظامی دیگری هم هستند؛ از وزیر وقت راه تا رییس سازمان هواپیمایی تا خیلی از افراد دیگر و از جمله فرمانده نیروی انتظامی سابق که تمام منطقه را به هم ریختند و از جمله اجساد و ابدان مطهر بچه‌های ما را زیر لودر گرفتند. وزیر کشور و سایر مقاماتی که باید آسمان را می‌بستند ولی این‌کار را نکردند. همین آخرین جلسه یعنی روز یکشنبه (دوم بهمن) از متهم ردیف اول (م. خ) که فرمانده سامانه بوده است، ۱۹۰ پرسش مطرح و تقدیم کردیم که باید هیات قضات آن‌ها را در جلسه بعد مطرح کنند، چون قول دادند.
همین جا این را هم بپرسم که پیش‌تر بحثی درباره احراز هویت متهم مطرح کرده بودید و گویا بعضی شاکیان معتقد بودند فردی که در دادگاه حاضر می‌شود ممکن است متهم واقعی نباشد. در این باره به نتیجه‌ای رسیدید؟
اسدی‌لاری: برای دادگاه احراز هویت شده و نه برای ما؛ یعنی ما دی‌ان‌ای فرد را که ندیدیم و ما اطلاعات دیگری نداریم. باید به دادگاه اعتماد کنیم و چاره‌ای غیر از این نداریم. در مورد بقیه‌شان هم همین است. نفر دوم هم همین الان من ۱۵۰ سوال دارم و نفر سوم به همین ترتیب یا نفر دهم که (ص) باشد ولی آیا دادگاه به این‌ها خواهد پرداخت؟ نمی‌دانیم ولی همه این‌ها مستند هست برای بررسی و پرونده بین‌المللی.
منظورتان همین دادگاه لاهه است که به تازگی اخبار پذیرش پرونده در این دادگاه مطرح شده است؟
اسدی‌لاری: نه، این دادگاه را نمی‌گویم، این صرفا برای غرامت است و ما این روند را قبول نداریم. این صرفا برای غرامت است و برای ما اصلا ارزشی ندارد.
چون بحث غرامت شد، این را هم بپرسم؛ در یکی از روایت‌هایی از روند دادگاه که یک خبرگزاری رسمی این روز‌ها منتشر کرد به موارد و پرونده‌هایی مشابه در چند سال گذشته پرداخت (یعنی سرنگونی هواپیما‌های مسافربری) و آنجا پس از فهرست کردن موارد مشابه به شیوه برخورد این کشور‌ها با خانواده جانباختگان و شیوه جمع‌بندی پرونده پرداخته بود. به‌طور خلاصه می‌گفت که در همه این موارد غرامتی به خانواده‌ها پرداخت شده و در ایران هم الان هر خانواده‌ای بخواهد، می‌تواند غرامت دلاری خود را بگیرد. به عبارتی آن گزارش رسانه رسمی مدعی بود که در ایران هم مشابه دیگر امکان پرداخت غرامت ایجاد شده و حتی دادگاه هم در حال برگزاری است؛ پس چرا گروهی می‌خواهند برای کشور هزینه‌تراشی و تحریم‌سازی کنند؟ پاسخ شما به چنین مواردی که به شیوه‌های مختلف مطرح می‌شود، چه هست؟
اسدی‌لاری: ما به هیچ عنوان حرفی از پول و غرامت چه در داخل و چه در خارج نزده‌ایم و نخواهیم زد. داشته و نداشته ما مال بچه‌ها بود و به همین دلیل هیچ وقت دنبال پول و غرامت نبوده‌ایم.
خلاصه پرسش این است که شما دقیقا به چیزی می‌خواهید برسید؟
اسدی‌لاری: ما دنبال دادخواهی هستیم. دنبال روشن شدن حقایق و پیگیری این قضایا هستیم. یعنی اول کشف حقیقت و بعد هم پیگیری.
البته ما خیلی از نکات را پیدا کردیم، خیلی از نکات که مربوط به همین یک‌سال گذشته هم هست. خیلی از نکات را ما هنوز مطرح نکردیم و خیلی از نکات را ظرف کمتر از یک ماه گذشته پیدا کردیم و متاسفانه گزارش رسمی ایران کلا زیرسوال است، گزارش کارشناسی ایران کلا زیرسوال است.
همان گزارش رسمی که پیش‌تر هم منتشر کرده بودید؟
اسدی‌لاری: بله و دروغ گفتند. این را برای اولین‌بار به شما می‌گویم، این‌ها متاسفانه دروغ گفتند: موشک دوم اصابت کرده دقیقا به هواپیما. برخلاف آنچه گزارش رسمی ایران گفته و به بدترین جای هواپیما هم خورده است.
ممکن است کمی بیشتر درباره این موضوع و شیوه اطلاع پیدا کردن از آن بگویید؟
اسدی‌لاری: نه دیگر، بگذارید اگر خانم دکتر خواستند وارد شوند.
مجد: نه من هم نمی‌دانم.
پس اجازه بدهید به این شکل پرسش را مطرح کنم که روند دادگاه تاکنون شما را به چه نتایجی رسانده است؟ به چه اطلاعات تازه‌ای؟
اسدی‌لاری: ما هنوز در مرحله شنیدن اظهارات متهمان هستیم (تا زمان انجام مصاحبه) و البته پرسش‌هایی که مطرح شود. از این پرسش‌ها و توضیحات شاید بالاخره یکسری نکات دربیاید که من فکر می‌کنم اگر این‌ها را بگذاریم به عهده زمان شاید بهتر باشد، چون من هر نکته‌ای اینجا بیان کنم که اتفاقا خیلی هم زیاد هست، بی‌خود و بی‌جهت روند دادخواهی را مقداری دچار مشکل خواهد کرد. بگذارید در روند زمان منتشر شود و الان همین نکته موشک دوم را بدانید خوب است.
فکر می‌کنید این دادگاه کی به سرانجام برسد؟
اسدی‌لاری: اگر بخواهند روند واقعی و دقیق را پی بگیرند (و اتفاقا آقای اژه‌ای جلسه‌ای با برخی خانواده‌ها، جانباختگان عزیزی که دانشجوی دانشگاه شریف بودند، داشتند و یکی از عزیزان که وکیل هم هست و برادرش کنار محمد من هم نشسته بود، نکاتی را مطرح کردند. جهت استحضارتان بگویم که کارشناسی واقعا زیرسوال است، چون کارشناسان به همان سازمانی وابسته هستند که متهم است و تضاد منافع واضح است) به هر حال باید این روند طی شود. ما مطمئن هستیم که بچه‌ها در دادگاه هستند، بچه‌ها در دادگاه هستند. من در تمام لحظاتی که تا نیمه‌های شب درگیر و پیگیر پرونده هستم حضور بچه‌ها را می‌بینم و بعضی وقت‌ها که به مساله می‌خورم، می‌گویم محمد کمک کن و کمک هم می‌کند؛ بعضی وقت‌ها علنی، بعضی وقت‌ها مخفی و بعضی وقت‌ها هم به امر خداوند ممکن است به زمان بخورد. چیز‌هایی که تا الان رسیدیم به نظرم با کمک محمد و زینب و خیلی از بچه‌های دیگه بوده. خون مظلوم پایمال نمی‌شود و بنیاد ظلم را هم البته می‌کند.
شما دنبال این هستید که در مرحله اول حقیقت مشخص شود و پس از آن هم تصمیم گرفته شود که با عاملان چه برخوردی انجام شود؟
مجد: بله ولی سیستم قضایی باید برخورد کند و ما شخصا قرار نیست برخورد کنیم.
اسدی‌لاری: واقعا من وقتی کیان عزیز را می‌بینم (کیان پیرفلک) نمی‌دانم این بچه‌ها مظلوم‌تر بودند یا بچه‌های من. واقعا نمی‌دانم. خیلی‌های دیگر. من فقط بگویم که با کیان سوختیم و با بقیه هم همین‌طور. هر کدام‌شان انگار یک شب ۱۸ دی دیگر برای ما بود، اشک ریختیم... خانم دکتر از کانال‌هایی که داشت، کانال‌های پزشکی خبر‌ها را می‌گرفت و ما با هم اشک می‌ریختیم.
مجد: واقعا انگار دوباره هی بچه‌های ما کشته می‌شدند... آن مظلومی که در زاهدان کشتند، یک پسر بود، خدانور لجه‌ای، مادرش می‌گفت پسر من بهترین پسر دنیا بود، احساسش را کامل می‌فهمیدم، هر کسی امیدش، نان‌آور خانه‌اش، همه آرزو و آمالش... برای هشت خواهرش پدری می‌کرده... شما ببینید آن مادر... دیگر اسمش را نمی‌توان گفت زندگی... می‌دانید که یک خواهرش بعدش دق کرد و مرد، یعنی هم پسرش را از دست داد و هم دخترش را. واقعا دوست داشتم دور از این هیاهو‌ها که رسانه‌های بیگانه می‌سازند و می‌خواهند سوار این جریان شوند، از صمیم قلب دوست داشتم بروم پیدایش کنم؛ شاید از نظر مکان، فرهنگ، سواد و... به هم نمی‌خوردیم ولی یک داغ مشترک داشتیم.
چرا نرفتید؟
مجد: خب زاهدان بود و من از اینکه سروصدا زیاد بشود خوشم نمی‌آید. شما ببینید از این ماجرا چه بهره‌برداری‌هایی می‌شود آن هم از طرف کسایی که شاید [سر سوزنی]دل‌شان برای مردم ما نمی‌سوزد. خواسته قلبی‌ام بود، می‌خواهم احساسم را بگویم. دوست داشتم که این مادر را پیدا کنم و به او بگویم که می‌فهمم وقتی می‌گویی پسر من از همه پسر‌های دنیا بهتر بود یعنی چی. می‌دانید! برای او پسرش بهترین بود و برای من هم پسرم بهترین پسر دنیا بود. همین که می‌گفت من همه چیزم این بچه بود و چقدر به مادرش خدمت می‌کرد... فقط من می‌فهمم این زن چه می‌گوید... یا مثلا برای همین کیان من خیلی آتش گرفتم، پدرش که بیمارستان اهواز بود یکی از آشنایان ما از بیمارستان خبر می‌آورد و گفتم سلام ما را برسان و بگو که من کامل دردش را حس می‌کنم. شاید اگر دادخواهی هواپیمایی ما می‌شد و اگر بشود، دادخواهی برای هواپیمایی نباشد، دادخواهی درباره یک مفهوم بزرگ باشد؛ این‌ها را خودتان اگر خواستید، بنویسید من نمی‌توانم خودم را سانسور کنم.
این دو پرسش به تازگی و با توجه به اخباری که درباره روند پرونده در روز‌های گذشته منتشر شده، برای خانواده اسدی‌لاری ارسال و آن‌ها پاسخ دادند
در حدود سه هفته گذشته چه اتفاق تازه‌ای درباره این پرونده رخ داده است و آیا شما می‌خواهید توضیحی بر این گفتگو اضافه بفرمایید؟
در فاصله سه هفته از انجام مصاحبه تا زمان انتشار، تحولات قابل توجهی در جریان رسیدگی رخ داده است. نکات مهمی در جریان اظهارات مسوول بررسی سوانح سازمان هواپیمایی کشوری (ح ر) دال بر عدم بررسی کارشناسانه این فاجعه در زمینه‌های مختلف، عدم اطلاع‌رسانی به خلبانان هواپیمای عزیزان ما، عدم نگهداری از سایت جنایت سرنگونی، تخریب و از بین بردن صحنه جنایت و ده‌ها موضوع مهم که فعلا در خارج از مسیر دادگاه نباید مطرح شود. اظهارات بسیار مهم مدیرکل وقت مراقبت پرواز در زمینه عدم هماهنگی مراجع نظامی و غیرنظامی (در اعلام وضعیت خطر در آن شب) در زمینه امنیت پرواز عزیزان ما، در کنار سایر اطلاعات مهم برآمده از متن دادگاه، مثل نورافکنی بر زوایای تاریک این فاجعه است.
یکی از مهم‌ترین موضوعات، اظهارات متهم ردیف دهم (ص) این کیفرخواست بسیار ناقص بود که عملا مسوولیت این فاجعه را متوجه فرماندهان عالیرتبه می‌کند و توجیه‌گر فجایع مشابه خواهد بود. قضات محترم دادگاه رسیدگی‌کننده اگر بر مدار صحیح رسیدگی و احضار فرماندهان ارشد و میانی اصلی که متاسفانه اصلا در جریان تحقیقات بازپرس قرار نگرفته بودند، اصرار بورزند، احتمالا زوایای دیگری از این جنایت بزرگ روشن خواهد شد.
در روز‌های گذشته اخباری درباره روند دادگاه و پس گرفتن شکایت از سوی برخی خانواده‌ها در اعتراض به روند پرونده منتشر شده است. ماجرا چه هست و آیا شما همچنان به روند پیگیری و دادخواهی از طریق دادگاه ادامه می‌دهید؟
در جلسه گذشته دادگاه، بر حسب اطلاع ۱۶ نفر از همدردان شاکی بنا به دلایلی (که در این مرحله لازم به توضیح نمی‌دانم) شکایت‌شان را مسترد کردند، اما باید توجه داشت که از ابتدا هم می‌دانستیم که طی این مسیر بسیار سخت، صبر، اهتمام بسیار، ابرام بر دادخواهی و استواری فراوان می‌خواهد و در این راه، روح بزرگ عزیزان‌مان راه را نشان خواهد داد. ابدا مسیر آسانی نیست! اینکه مدام می‌پرسند چه کسی به فرمانده آتشبار (سامانه تور-ام-۱) دستور شلیک به هواپیمای عزیزان‌مان را داده، فقط ساده‌سازی این جنایت بزرگ است که ابعاد پیچیده و چندلایه دارد. در صورتی که ما شاکیان و اولیای دماء مظلوم در دادگاه حضور نداشتیم و در صورتی که دادگاه را با صد‌ها سوال تقدیمی تاکنون مواجه نکرده بودیم، بالطبع بررسی جنبه‌های مختلف پرونده با سوالات کمتر و بدون احضار افراد مرتبط و در زمان کوتاه‌تر صدور حکم انجام می‌شد.
لازمه رسیدگی به این جنایت در مراجع صالحه بین‌المللی، انجام کامل مسیر دادخواهی در کشورمان است و اگر بنا به دلایل مشخص در رسیدگی به این جنایت کوتاهی صورت گیرد آنگاه احتمال رسیدگی در ICC وجود خواهد داشت. طرح شکایت در دیوان داوری بین‌المللی که بر اساس اعلام کشور‌های متضرر در اواخر سال گذشته میلادی به ایران ۶ ماه فرصت مذاکره دادند، صرفا برای حل و فصل موضوع غرامت است و متاسفانه در این زمینه اطلاعات نادرست به افکار عمومی داده می‌شود. به همین جهت ما همسو با نظر وکیل محترم جناب دکتر علیزاده‌طباطبایی مصمم هستیم به‌رغم اینکه حضور در دادگاه برای من و همسرم بسیار جانکاه و همراه با مشکلات و آسیب‌های شدید جسمی و روانی است، روند حضور فعالانه را ادامه دهیم و با توجه به اطلاعات و مستندات پرونده و نیز گزارش‌های متعدد فارسی و انگلیسی، تحلیل محتوای اظهارات متهمان، طرح اشکالات، تدوین سوالات دقیق و پیچیده و بررسی جنبه‌های نظامی و غیرنظامی، در عین فریاد علیه ظلم و جنایت، زمینه احضار متهمان اصلی فراهم شود و تا آخرین نفس‌مان در دادگاه‌های داخل و خارج کشور پای دادخواهی عزیزان نخبه و تکرار نشدنی مان ایستاده‌ایم.
تحول دیگر، جلسه دانشگاه جرج‌تاون در روز ۲۱ بهمن ماه بود که به نوعی مشارکت سخنگوی انجمن خانواده‌های داغدار را نیز به همراه داشت و ما نیز در نامه‌ای سرگشاده، به ایشان گفتیم که این موضع‌گیری‌ها، قطعا در روند دادخواهی در مراجع ملی و بین‌المللی خلل جدی ایجاد خواهد کرد و لذا چنانچه او بر اتخاذ این مواضع اصرار دارد، نباید به نام خانواده‌های جانباختگان باشد.
انتهای پیام/.
https://2foriat.ir/vdcebf8vijh8p.9bj.html
نام شما
آدرس ايميل شما