به گزارش پایگاه خبری تحلیلی
۲ فوریت، پاسخ فدراسیون والیبال به ادعاهای مطرحشده از سوی سرمربی تیم ملی، انتشار یادداشتی در روزنامه ایران ورزشی است. یک یادداشت تند پر از افشاگری و نکته درباره اتفاقات خاص تیم ملی در دوران بهروز عطایی که در حال حاضر و در پایان دوره کاری خود در تیم ملی، آماده مسابقات باشگاهی لیگ برتر میشود.
آنچه که مدیرروابط عمومی فدراسیون والیبال در پاسخ به مصاحبه تند عطایی با رادیو و انگشت اتهامش به فدراسیون و رادیو منتشر کرده، شامل نکاتی است که بدون شک با واکنش مجدد عطایی مواجه خواهد شد.
با این حال احمدینیا بدون تعارف و مضایقه، نکاتی را درباره سرمربی سابق تیم ملی والیبال مطرح میکند که شایستگی او را برای این پست مهم زیر سوال میبرد.
برخی از مثالهایی که در یادداشت احمدینیا آمده، شامل موارد مختلفی است، نکات جنجالی که روابط عمومی با سوال (چرا) مطرح کرده، به شرح زیر است:
چرا تولولو اومد و یهو رفت و دیگه هیچ مربی سرشناسی حاضر نشد بیاد و حتی آقای رئیس هم هر کاری کرد نتونست برای قهرمانی آسیا و انتخابی المپیک یه مربی خوب خارجی بیاره!
چرا کادر فنی من به ویژه در قسمت سرپرستی اینقدر عوض شد توی دو سال چهار سرپرست و پنج مربی اومدن و با دلخوری ازم رفتن!
چرا بازیکنهای خوب اسم من رو که به عنوان سرمربی شنیدن به تیم ملی نیومدن و حتی خداحافظی کردن که نگن به تیم ملی پشت کردن.
چرا رکورد بیشترین هزینه کنسلی بلیطهای اعزام ۱۷ سال گذشته در این دو سال که من سرمربی بودم به دلیل عدم قدرت در تصمیمگیریام برای انتخاب بازیکنان اعزامی شکسته شد! انقدر اسامی بلیت تغییر میکرد که صندلیهای اگزیت رو از دست میدادیم و جایی باقی نمیموند.
چرا من به عنوان سرمربی اینقدر وقت داشتم که با ادمین پیجهای اینستاگرامی گروه تبادل نظر تشکیل بدم و یهو باهاشون دعوام شد و همه چیز رو انداختم گردن روابط عمومی!
چرا من که سرمربی بودم مدتها با یه خبرنگار که زیر پست یکی از پیجها کامنت گذاشته بود مصاحبه نکردم؟ بعد از یک هفته مسابقه انقدر به یه خبرنگار نزدیک شدم که برای تخریب بازیکنان خط خورده بهش اخبار محرمانه رو میدادم و چند ماه بعد که ازم انتقاد کرد باهاش دعوام شد.
چرا من که سرمربی تیم ملی بودم اینقدر روی رسانهها و شبکههای اجتماعی تمرکز داشتم که در کوران مسابقه و درست روز مسابقه، خبر آنفالو کردن یه بازیکن رو که شنیدم در عرض چند دقیقه وقت گذاشتم و اون بازیکن رو آنفالو کردم.
چرا بلند بلند فریاد میزدم که چمدان من را باید بازیکنان حمل کنند و بهترین اتاق هتل باید برای من باشد تا شأن من حفظ شود؟
چرا وقتی استعفا دادم، باز در کنار تیم ماندم و حتی در جلسه بعد از استعفا بازیکنان را به جای روحیه دادن، تهدید به افشا گری و تسویه حساب کردم؟
ویپ سال ۲۰۱۰ به ایران آمد، چرا با وجود جوانگرایی در تیم ملی، بیشتر از هر سال دیگر از داخل تیم ملی به حاشیه رفت؟
چرا بعد یا قبل از بازی به جای تحلیل و بررسی حریف و مسابقه به سوابق بازیهای گذشته توجه میکردم و چرا باید تحت هر شرایطی سوابق شون تخریب میشد؟
چرا در اوج برگزاری لیگ ملتها دغدغه و چالش مهم من به عنوان سرمربی تیم باید بستن کامنتهای اینستاگرام باشه؟!