در این تاریخ، استادانی همچون علی اکبر دهخدا. جلالالدین همایی، فاضل تونی، راشد، عصار، حکیمالهی قمشهای، فروزانفر، سعید نفیسی، دکتر معین، زریاب خویی، لطف علی صورتگر، دکتر آرین پور، شهید مطهری، مهندس مهدی بازرگان، دکتر سحابی، شفیعی کدکنی و... همگی نه تنها در روال اداری سنوات خدمتی، ارزیابی و دیده نشدند، بلکه در روال سنوات خدمت اداری با احکام دستوری، آن هم فوری و یکباره بازنشسته نشدند و همه عمر پربرکت علمیشان، صاحب کرسی استادی بودند. در حوزههای علمیه نیز چنین سنت اندیشهای رایج است. آیا تاکنون شنیدهاید که آیتالله العظمی را بازنشسته کرده باشند!
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی
۲ فوریت، روزنامه اطلاعات از موج اخراج اساتید انتقاد کرد و نوشت: ساحت اندیشه تحکمپذیر نیست و اساساً اندیشمندسازی از مسیر نقد علمی اندیشهها و نوسازی آن به دست میآید.
ذهنیت اجتماعی جامعه چنین است که مراکز علمی و آموزشی، اعم از دانشگاهها و مدارس عالی و آموزش و پرورش، خانه امن آموختن هستند تا نسلهای آینده نه تنها به لحاظ اندیشهای پرورش یابند، که سکاندار آیندهای بهتر از گذشته شوند.
این اصل را همه جامعهشناسان و استادان علوم انسانی باور دارند که ساحت اندیشه تحکمپذیر نیست و اساساً اندیشمندسازی از مسیر نقد علمی اندیشهها و نوسازی آن به دست میآید. برهمین بنیاد، دانشگاهها و حوزههای علمیه مرحله به مرحله از گذر تاریخی آموزشها، رشد و بالندگی مییابند.
به همین دلیل است که تشکیل کادر علمی، فرهنگی و اندیشهای هر کشوری «خلقالساعه» نیست؛ سالهای، سال دانش اندوزی و ممارست اندیشهای و تجربهنیاز است تا فردی استاد یا استادیار در دانشگاهها شود و یا در حوزههای علمیه به جایگاه آیتالله و مدرس برسد. از سوی دیگر دولتهایی موفق هستند که با دو اصل برنامهریزی علمی معین و اجرایی، برنامههایشان را مدیریت کنند و نقدهای مراکز علمی را بشنوند و جدی بگیرند.
دانشگاه، خانه تاریخی حیات علمی هر کشوری است و نه مجموعه تشکل امنیتی ـ نظامی. نوبه نوشدن این خانه، فقط از سیر تاریخی اندیشهورزی و رشد و ارتقاء تفکر تحقق مییابد. دانشگاهها و همه مراکز علمی و حوزههای علمیه، خانه امن اندیشهورزی و نقد و نظرپردازی هستند و سالهای سال آموختن و ممارست علمی و تخصصی نیاز است تا فردی صاحب عنوان «استاد» شود. کلمههای استاد یا آیتا... در تاریخ اندیشه ایران، واژگان مفهومی و ارزشی هستند که با احکام دستوری زوال نمییابند.
تاریخ ۹۰ ساله دانشگاه تهران که آن را «دانشگاه مادر» مینامند، در چرخه علم و اندیشه پروری مفهومی تاریخی دارد. در این تاریخ، استادانی همچون علی اکبر دهخدا. جلالالدین همایی، فاضل تونی، راشد، عصار، حکیمالهی قمشهای، فروزانفر، سعید نفیسی، دکتر معین، زریاب خویی، لطف علی صورتگر، دکتر آرین پور، شهید مطهری، مهندس مهدی بازرگان، دکتر سحابی، شفیعی کدکنی و... همگی نه تنها در روال اداری سنوات خدمتی، ارزیابی و دیده نشدند، بلکه در روال سنوات خدمت اداری با احکام دستوری، آن هم فوری و یکباره بازنشسته نشدند و همه عمر پربرکت علمیشان، صاحب کرسی استادی بودند. در حوزههای علمیه نیز چنین سنت اندیشهای رایج است. آیا تاکنون شنیدهاید که آیتالله العظمی را بازنشسته کرده باشند!
انتهای پیام/.