به گزارش پایگاه خبری تحلیلی
۲ فوریت، در ۱۹۱۴ نسبت هر مارک با دلار ۴ به یک بود، ۹ سال بعد هر یک دلار معادل یک تریلیون مارک شد. قبل از جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴، آلمان از مرفهترین کشورهای اروپا بود و در صنعت و تولید ماشینآلات داعیه رهبری داشت. مارک آلمان، شیلینگ انگلیس، فرانک فرانسه و لیر ایتالیا تقریبا ارزش یکسانی داشتند. در ۱۹۲۳ و با ظهور ابر تورم، نرخ مبادله دلار به مارک، یک تریلیون مارک شده بود.
زمانی رسیده بود که یک آلمانی میلیاردها مارک در جیب خود داشت، اما هنوز نمیتوانست چیزی بخرد. یک قرص نان ۲۰۰ میلیارد مارک قیمت داشت. حقوق بازنشستگی یک هفته حتی کفاف خرید یک فنجان قهوه را نمیداد.
سقوط آزاد مارک رخ داده بود و هر دقیقه از ارزش آن کاسته میشد. رستورانها چاپ منوها را متوقف کردند، زیرا تا رسیدن غذا، قیمتها بالا رفته بود. یک مرد اولین فنجان قهوه را با قیمت ۵۰۰۰ مارک نوشید. لیوان دوم برای او اما ۹۰۰۰ مارک هزینه داشت.
داستانهای آن روزها وحشتناک و در عین حال سرگرم کننده بود. مادری، پسرش را فرستاد تا دو قرص نان بخرد. او در راه توقف کرد تا فوتبال بازی کند و زمانی که به مغازه رسید، قیمت آن بالا رفته بود، بنابراین او فقط میتوانست یکی از آنها را بخرد. مردی برای خرید یک جفت کفش عازم برلین شد. اما زمانی که او به آنجا رسید، تنها چیزی که میتوانست بخرد یک فنجان قهوه بود و کرایه اتوبوس برای برگشت به خانه!
توماس مان در جایی نوشته «کسی یک بشکه اسکناس آورده بود تا سه برگ کاغذ نامه بگیرد.»
این وضعیت پوچ تقریباً از اواسط جنگ جهانی اول آغاز شد، زمانی که دولت آلمان تصمیم گرفت به جای استفاده از پول مالیات دهندگان برای تأمین مالی جنگ، از کشورهای دیگر پول قرض کند. آلمانیها مطمئن بودند که پس از پیروزی در جنگ، با تصرف مناطق صنعتی غنی از منابع و تحمیل غرامت به متفقین شکست خورده، میتوانند بدهی خود را پرداخت کنند.
اما این طرح نتیجه معکوس داد. آلمان در جنگ شکست خورد و در نهایت با بدهیهای هنگفتی روبرو شد. علاوه بر این، معاهده ورسای آلمان را به جریمه هنگفتی به مبلغ ۱۳۲ میلیارد مارک (یا ۳۱.۴ میلیارد دلار) به عنوان غرامت برای وارد کردن خسارت به متفقین در اثر جنگ، تحمیل کرد.
برای پرداخت بدهی ها، دولت به فریب روی آورد - آنها شروع به چاپ پول کردند و از آن برای خرید ارز استفاده کردند که ارزها سپس برای پرداخت غرامت استفاده میشد. به زودی پول زیادی برای خرید کالاهای بسیار کم وجود داشت و تورم از کنترل خارج شد.
در ابتدا، تورم به آرامی افزایش یافت - از ۴.۲ مارک در هر دلار قبل از جنگ به ۴۸ مارک در هر دلار در هنگام امضای معاهده. سپس به سرعت شتاب گرفت. در نیمه اول سال ۱۹۲۲، هر دلار برابر با ۳۲۰ مارک بود. تا پایان همان سال به ۷۴۰۰ مارک در هر دلار آمریکا کاهش یافت. در نهایت، این نرخ برابری به ۴.۲ تریلیون مارک در برابر یک دلار آمریکا رسید.
کارمندان چمدان و کوله پشتی را برای دریافت دستمزد روزانه خود به محل کار میآوردند و قبل از تغییر نرخ ارز به نزدیکترین مغازه میرفتند. اسکناسهایی با ارزش بالاتر و بالاتر هر چند هفته یک بار چاپ میشدند و دست به دست بین مردم میگشتند. زمانی که اسکناس ۱۰۰۰ میلیارد مارکی منتشر شد، ابر تورم در اکتبر ۱۹۲۳ به اوج خود رسید. ارز معنای خود را از دست داده بود.
مردم معامله نقدی را متوقف کردند و به جای آن شروع به داد و ستد کردند. بسیاری از پزشکان اصرار داشتند که از طریق سوسیس، تخم مرغ، زغال سنگ و مانند آن دستمزد دریافت کنند. مردم یک جفت کفش را با یک پیراهن و مقداری ظروف را با قهوه عوض کردند. وحشت و بی اعتمادی اقتصادی گسترده بود. مردم طوری زندگی میکردند که انگار فردایی وجود ندارد. سالنهای رقص و بارها در شهرها افتتاح شد و فروش کوکائین سر به فلک کشید.
تنها اشیایی که ارزش واقعی داشتند، داراییهای مشهود بود - الماس، طلا، عتیقه جات و هنر. به زودی کشور درگیر دزدیهای کوچک شد و شهرها فرو ریختند. مردم شروع به سرقت هر چیزی میکردند؛ صابون، سنجاق سر، لولههای مسی، بنزین!
واضح بود که برای توقف استهلاک دائمی و بازگشت به وضعیت منظم تر، نیاز به یک تغییر پولی ریشهای بود. در اواخر سال ۱۹۲۳، مارک با یک ارز جدید جایگزین شد - Rentenmark، که توسط وام مسکن زمینهای کشاورزی و صنعتی پشتیبانی میشد. ارزش Rentenmark با نرخ ارز قدیمی ۴.۲ برای یک دلار آمریکا ثابت شد.
آلمان لنگان لنگان به حالت عادی بازگشت، اما این کشور دیگر هرگز مثل سابق نبود. جورج جی دبلیو گودمن، نویسنده و اقتصاددان آمریکایی، نوشت: «پساندازهای از دست رفته هرگز بازیابی نشدند. خلق و خوی متفاوتی در کشور وجود داشت، خلقی که هیتلر بعدها با استعداد شیطانی از آن بهره برد.»
پرل اس باک، نویسنده آمریکایی که در سال ۱۹۲۳ در آلمان بود، نوشت: شهرها هنوز آنجا بودند، خانهها هنوز بمباران نشده بودند، اما همه چیز خراب شده بود و قربانیان میلیونها نفر بودند. آنها ثروت و پس انداز خود را از دست داده بودند. آنها مات و مبهوت شده بودند و نمیفهمیدند که چگونه این اتفاق برایشان افتاده است و دشمنی که آنها را شکست داده، کیست. آنها اعتماد به نفس خود را از دست داده بودند، و ارزشهای قدیمی اخلاق، اخلاق و نجابت نیز از بین رفت.
انتهای پیام/.