به گزارش پایگاه خبری تحلیلی
۲ فوریت،
ولی نصر، متفکر سیاسی و مفسر مسائل بینالمللی و از اساتید شناخته شده مسائل خاورمیانه در غرب است. او رئیس مدرسه مطالعات بینالمللی پیشرفته دانشگاه جانز هاپکینز و مشاور "ریچارد هولبروک" دیپلمات ارشد آمریکایی در امور پاکستان و افغانستان در کابینه اوباما بوده است.
بهگزارش فرارو به نقل از "فارین افرز"، دقیقا پنج سال از خروج "دونالد ترامپ" رئیس جمهور سابق آمریکا از توافق هستهای سال 2015 با ایران و بیش از دو سال از زمانی که "جو بایدن" رئیس جمهور کنونی آمریکا تلاش خود را برای احیای آن آغاز کرد، سپری میشود. علیرغم امیدهای بسیار، بایدن موفق نشده برجام را احیا کند که همین موضوع تا حدی شکست دولت او محسوب می شود. بایدن در مذاکرات اولیه در تحت فشار قرار دادن کنگره برای حمایت از طرحی بحث برانگیز در حوزه سیاست خارجی در زمانی که به حمایت نمایندگان آن نهاد برای برنامه داخلی اش نیاز داشت دچار تردید شده بود. از سوی دیگر، بخشی از شکست تلاش او به دلیل عدم همراهی طرف ایرانی بود. تهران با طولانی شدن مذاکرات موانعی را ایجاد کرد و خواسته های متعددی را مطرح نمود از جمله تضمین عدم خروج مجدد دولت بعدی ایالات متحده از توافق که واشنگتن به سادگی نتوانست آنها را برآورده کند.
در نتیجه، از سپتامبر 2022 میلادی عملا هیچ گونه پیشرفتی در مذاکرات حاصل نشده است. دو طرف تا حصول توافق فاصله زیادی دارند. با این وجود، برنامه هسته ای ایران در حال حاضر پیشرفته تر از هر زمان دیگری است. به گفته آژانس بینالمللی انرژی اتمی ایران اورانیوم را تا 84 درصد غنی سازی کرده است که صرفا یک درصد کم تر از خلوص درجه تسلیحاتی است. ایران هم چنین مواد شکافت پذیر غنی شده کافی برای ساخت چندین بمب را در اختیار دارد. مقام های پنتاگون می گویند ایران می تواند ظرف مدت چند ماه یک سلاح هسته ای عملیاتی را تولید کند. در نتیجه، به دلیل اشتباه استراتژیک ترامپ ایران به صورت بالفعل به یک کشور هسته ای تبدلی شده و هر زمانی می تواند با تصمیمی سیاسی به تسلیحات هسته ای دست یابد چرا که از قابلیت آن برخوردار است.
حتی اگر مذاکرات از سر گرفته شود بعید به نظر می رسد که بتوان برجام را نجات داد. برنامه هسته ای ایران به قدری پیشرفت کرده که نمی توان آن را با توافق مهار کرد و فضای سیاسی در غرب برای مذاکرات معنادار مساعد نیست. ناآرامیهای داخلی چند ماه گذشته ایران نیز اشتهای واشنگتن و پایتخت های اروپایی برای لغو تحریم علیه ایران، به عنوان بخش ضروری هر گونه توافق را از بین برده است. حمایت ایران از تهاجم روسیه علیه اوکراین نیز باعث ایجاد جو منفی علیه تهران در افکار عمومی غرب شده است.
حتی اگر دولت آمریکا نیز حاضر به لغو تحریم باشد مشخص نیست آیا حکومت ایران نیز واقعا علاقمند نهایی کردن توافق با دولتی است که ممکن است در کم تر از دو سال آینده از قدرت ساقط شود یا خیر.
در نتیجه، س
یاستگذاران تلاش می کنند تا طرح "ب" را طراحی کنند اما نسخههایشان سیاستهایی تکراری هستند: «تحریمها و انزوای بینالمللی، اقدام مخفیانه، مانورهای نظامی و تهدیدهای نظامی.» این گزینه ها در دو دهه گذشته نتوانستهاند پیشرفت هسته ای ایران را مهار کنند.
به نظر می رسد کاخ سفید علاقمند نوعی توافق "کمتر برای کمتر" است که طبق آن امریکا بخش عمده تحریم های خود را علیه ایران حفظ می کند و در مقابل مشکلزاترین جنبههای برنامه هسته ای ایران در ازای معافیتهای جزیی از تحریم ها مسدود می شوند.
در حال حاضر اما تهران علاقهای به پذیرش این خواسته آمریکا ندارد. اگر آمریکا و اروپا نمیخواهند ایران به کشوری دارای سلاح هستهای تبدیل شود و هم چنین نمی خواهند برای به تعویق انداختن برنامه هستهای آن کشور به ایران حمله نظامی انجام دهند به یک رویکرد دیپلماتیک جدید نیاز دارند. خوشبختانه رویدادهای اخیر در خاورمیانه فرصتی برای آنان ایجاد کرده است.
ممکن است توافق ایران و آمریکا ناممکن باشد اما با برقراری رابطه بهتر پادشاهیهای غرب حوزه خلیج فارس با ایران که زمانی ناممکن به نظر می رسید، توافقی پایدارتر برخلاف برجام امکانپذیر است. این توافق تازه به تهران آرامش اقتصادی معنادارتر و پایدارتری ارائه می دهد و می تواند به طور دائم و نه موقت برنامه هسته ای ایران را مهار کند.
اگر این توافق منطقهای موفق باشد حتی می تواند تهران را به این نتیجه برساند که دیگر نیازی به ادامه حمایت از شبهنظامیان در منطقه ندارد و یا دست کم حمایت خود از آن نیروهای نیابتی کاهش خواهد داد. در نتیجه، چنین توافقی می تواند ثبات بیشتری را برای منطقه به ارمغان آورد.
غرب در دیپلماسی هسته ای خود با ایران معاملات محدود را دنبال کرده است. برای مثال، بسیاری از مفاد برجام به مرور زمان حذف می شوند و این توافق عمدا مشکلات منطقه ای از جمله تامین مالی گروههای نیابتی از سوی ایران را نادیده می گیرد زیرا سیاستذاران غربی معتقد بودند که نمی توانند به توافق هسته ای دست یابند و به تنش های دیگر در منطقه نیز به طور همزمان رسیدگی کنند. آنان تصمیم گرفتند ابتدا بر روی توقف برنامه هسته ای ایران تمرکز کرده و سپس در آینده به مسائل دیگر بپردازند. با این وجود، ا
ین رویکرد محدود دیگر قابل اجرا نیست. برنامه هسته ای امروز ایران برای محدودیتهای موقت و اقدامات شفاف به منظور کاهش نگرانی های غرب و اسرائیل بسیار پیشرفته محسوب میشود. آمریکا نیز نشان داده که نمی تواند به وعده هایش پایبند باشد.
این موضوع سبب شده تا غرب نتواند منافع اقتصادی موثر و پایداری به ایران ارائه دهد. اروپایی ها نیز به نوبه خود ثابت کرده اند که نمی توانند بدون موافقت آمریکا به وعدههای اقتصادی خود به ایران عمل کنند.
شکست برجام نشان داد که یک توافق هستهای موفق مستلزم کاهش تنش ایران با همسایگاناش است.
زمانی که برجام در سال 2015 نهایی شد عربستان سعودی و امارات متحده عربی آن توافق را به مثابه چک سفید امضایی تلقی کردند که به زعم آنان به ایران اجازه میداد نفوذ و حضور خود را در کشورهای عربی تعمیق بخشد و برنامه موشکیاش را گسترش دهد. در نتیجه، آنان از ترامپ خواستند تا از توافق خارج شود و او به اشتباه این خواسته را پذیرفت.
اکنون سالها از زمان خروج ترامپ از برجام می گذرد و کشورهای عربی دریافته اند خواسته شان اشتباه بزرگی بود. پایان برجام باعث رفتار تهاجمی تر و انتقامجویانهتر ایران شد. اگرچه کشورهای عربی حوزه خلیج فارس قادر به احیای توافق هسته ای با ایران نیستند اما نگرانی شان در مورد ایران به شکل متناقضی حصول یک توافق بزرگتر و منطقهای را به گزینهای محتمل و واقعی تبدیل کرده است. این بدان خاطر است که آن کشورها در تلاش برای محدود کردن نفوذ و حضور و حتی حمله ایران به کشورهای شان هستند.
اقدامات آن کشورها در این راستا از سال 2000 میلادی به این سو سابقه نداشته است. کویت و امارات متحده عربی در آگوست گذشته روابط دیپلماتیک کامل خود با ایران را احیا کردند و در ماه مارس ایران و عربستان سعودی پس از هفت سال جدایی در توافقی با میانجی گری چین روابط خود را عادی کردند.
این بدان معناست که اکنون امکان آغاز گفتگو (بدون حضور اسرائیل) برای امنیت و تجارت بیش تر و منطقه ای تسلیحات کشتار جمعی و هسته ای در خلیج فارس فراهم شده است.
شرط لازم برای موفقیت در این عرصه ارائه تضمین از سوی ایران در مورد عدم حمایت مالی و نظامی از بازیگران غیر دولتی در شبه جزیره عربستان و تعهد متقابل کشورهای عربی درباره عدم حمایت از گروه هایی است که ایران را بی ثبات می کنند.
این رویکرد هم چنین مستلزم موافقت تمامی کشورهای حاشیه خلیج فارس با کنترلهای سختگیرانه توسعه هستهای از جمله ایران است. برای مثال، این کشورها می توانند برای همیشه غنیسازی اورانیوم بالای پنج درصد را کنار بگذارند، برای همیشه از بازفرآوری پلوتونیوم دست بکشند و پروتکل الحاقی معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای را به امضا برسانند که برای بازرسان سازمان ملل امکان دسترسی غیرقابل برگشت و افزایش یافته به همه سایت های اعلام شده و مشکوک هسته ای را فراهم می سازد. ایران برای برآورده ساختن این الزامات میتواند ذخایر 20 و 60 درصدی مواد شکاف پذیر موجود خود را به خارج از کشور انتقال دهد. تمام امضا کنندگان نیز می توانند با بازرسیها و سرمایهگذاری های مشترک در زمینه سوخت هستهای و هم چنین در ایمنی و امنیت هستهای موافقت کنند همان طور که آرژانتین و برزیل در سال 1981 میلادی اقدام مشابهی را انجام دادند.
این مفاد هستهای هزینه کمی برای همسایگان عرب ایران به همراه خواهند داشت زیرا هیچ یک از آنان علیرغم جاهطلبیهای هسته ای ریاض در حال حاضر دارای یک برنامه چرخه سوخت هستهای بومی نیستند که مجبور باشند آن را کنار بگذارند. با این وجود، این توافق هزینههای قابل تحملی نیز برای ایران به دنبال خواهد داشت. این مفاد برخلاف برجام به ایران اجازه میدهد با محدودیتهای بلندمدت برای برنامه هستهای خود موافقت کند بدون آن که زیرساختهای هستهای خود را از بین ببرد.
در واقع،
ایالات متحده و متحدان اروپاییاش میتوانند و باید فعالانه از چنین توافقی حمایت کنند. آنان باید توافق تجارت آزاد ایران و خلیج فارس را از تحریم ها مستثنی و معاف کنند و یک مسیر قدرتمند برای رشد اقتصادی تمام طرفین توافق ایجاد نمایند. شورای امنیت سازمان ملل میتواند این توافق را بهعنوان جانشین برجام تایید کند و پیامدهای تنبیهی را برای طرفین نقض کننده آن تعیین نماید که می تواند شامل اجازه دادن به طرفین برای شکایت از کشورهای خاطی باشد. تثبیت توافق هستهای در چارچوب منطقهای هم چنین اعمال مجدد تحریمها را برای ایالات متحده دشوارتر میسازد. در نتیجه، این توافق برای ایران می تواند از نظر طول عمر تضمین شدهتر از برجام باشد و یکی از کاستی های کلیدی آن توافق را اصلاح می کند.
یک توافق منطقهای وسیع با مخالفت وسیع عناصر تندروی ضد ایرانی در آمریکا و اروپا مواجه خواهد شد؛ چرا که آنان معتقدند چنین توافقی باعث بقای نظام سیاسی ایران خواهد شد. با این وجود، باید گفت که یک توافق راه حلی جادویی نخواهد بود که تمام تنش های اصلی منطقه را حل کند. هم چنین، بقا یا سقوط یک نظام سیاسی لزوما به روابط خارجی آن بستگی ندارد چنان چه رژیم پهلوی حاکم بر ایران تا سال 1979 میلادی با غرب و کشورهای عربی همسایه ایران روابط خوبی داشت اما در نهایت به دلیل عدم مشروعیت داخلی سقوط کرد.
یکی از مزایای توافق منطقهای این است که روابط اقتصادی قویتر میتواند سناریوی درگیری ایران به همسایگاناش را برای تهران به گزینهای پرهزینه تر تبدیل کند. ب
ا افزایش وابستگی متقابل اقتصادی با ایران کشورهای ثروتمند عربی خلیج فارس اهرم های بیش تری برای کنترل رفتار تهران به دست خواهند آورد. ایران نیز در مقابل از فرصت بازسازی اقتصاد خود برخوردار خواهد شد.
برای آمریکا و متحداناش یک توافق منطقهای گسترده تر مزایای را شامل می شود: مانع توسعه برنامه هستهای ایران شده و از رقابت هستهای منطقه ای جلوگیری می کند.
به عبارت دیگر، این توافق به مراتب بادوامتر و قدرتمندتر از برجام خواهد بود. اگر این توافق تنش ها را بین ایران و همسایگاناش کاهش دهد به ایالات متحده این امکان را میدهد که بیشتر بر دغدغههای مهم تری مانند تغییرات آب وهوایی و رقابت میان قدرت های بزرگ تمرکز کند.
انتهای پیام/.